معرفی و بررسی کتاب شریان مکران | روایتی از احداث خط لوله هزار کیلومتری انتقال نفت از گوره به جاسک
نگارش: مهدی قزلی | انتشارات جام جم | 135 صفحه | چاپ اول 1400
برگزیده «دومین جایزه کتاب روایت پیشرفت»
«شریان مکران» روایت سفرنامه مانند مهدی قزلی از پروژه احداث خط لوله هزار کیلومتری انتقال نفت از گوره به جاسک است. وظیفه این خط لوله انتقال نفت از خوزستان به آن سوی تنگه هرمز با ظرفیت روزانه یک میلیون بشکه است. قزلی با دعوت یکی از افراد این پروژه و از آنجایی که دغدغه روایت توسعه سواحل مکران را داشته است چند روزی برای روایت این ابرپروژه با آن همراه می شود که محصول آن می شود کتاب «شریان مکران».
«مهدی قزلی» را بیشتر با کتاب «پنجره های تشنه» که نوعی سفرنامه است می شناسیم. باز شدن نویسنده های حرفه ای تر در «روایت پیشرفت» نوید روزهای خوش را می دهد. گرچه نویسنده از کسانی است که دغدغه «روایت» را به معنای عام آن دارد و در اینجا به یکی از اضافات یعنی «روایت پیشرفت» رسیده است. اینکه نویسنده به دنبال ساخت اثری چارچوب روایت پیشرفت بوده است یا نه، چندان توفیری برای ما ندارد.
مشکل بسیاری از آثاری تلاشی در حوزه روایت پیشرفت هستند، این است که فهم درستی از روایت ندارند و در قالب روایت نمی گنجند و پای شان در همان ابتدا می لنگد. مزیت نویسنده «شریان مکران» این است که روایت را می فهمد، چه از باب ضرورت روایت و چه چگونگی روایت. برای همین است که با اثری روبرو هستیم که تکلیفش مشخص است.
ویژگی دیگر «شریان مکران» مهدی قزلی چابکی و روانی کتاب است، هرچند نویسنده به ضرورت روایت به پای مسایل فنی و گاه اقتصادی می پیچد. یک متن ساده و روان و بدون دست انداز و شسته و رفته شما را تا نیمه مسیر می برد، که خاطرتان از بابت شکل اثر آسوده باشد. خوش خوانی و دوری از حواشی و اطناب از ویژگی های این کتاب است.
هر کتابی برای خودش قصه ای دارد. برای ما کتاب بازها خیلی وقت ها قصه پشت پرده کتاب از خود کتاب جذاب تر می شود، به خصوص که کمی روحیه فضولی هم داشته باشید. حالت ایده آل و خوب فاش شدن این قصه، مقدمه کتاب است. یعنی نویسنده خودش با زبان خوش بیاید و بگوید چه شد و چرا این کتاب را نوشت. معمولاً برای کتاب های غیرداستانی چنین انتظاری معقول و معمول است.
قزلی هم در مقدمه کتاب «شریان مکران» راز کتاب را فاش کرده است. در اختتامیه دومین جایزه کتاب روایت پیشرفت هم کمی بیشتر درباره آن گفت. «شریان مکران» در اصل ثمره آرزوی نافرجام نویسنده در نگارش روایت توسعه سواحل مکران(از بندرعباس تا پسابندر) است، به قول خودش جوجه ارک زشت روایت!
سامان توضیح داد که وزارت نفت پروژه بزرگی را شروع کرده که قرار است به زودی به نتیجه برسد؛ احداث خط لوله هزار کیلومتری نفت از گوره به جاسک. این خط لوله ۴۲ اینچ قرار بود ظرفیت انتقال یک میلیون بشکه نفت را از گوره، ترمینال نفت خوزستان، به جاسک تأمین کند. این کار جدا از اینکه فروش نفت ما را در آن سوی تنگه هرمز عملیاتی می کرد تغذیه پترو پالایشی که من درباره اش سؤال داشتم را هم جواب می داد. در واقع مسئله من در مورد توسعه نفتی جاسک به عنوان بخشی از روایت توسعه سواحل مکران با مسئله سامان که خط انتقال نفت برای تغذیۀ آن توسعه نفتی بود اینجا در جاسک یکی می شد. پیشنهاد سامان روایت احداث این خط لوله بود[شریان مکران : ص 10].
سفارشی نویسی در چارچوب اهالی قلم -لااقل آنچه بر زبان می آورند- امری ممدوح نیست. یکی از برچسب هایی که به بسیاری از آثار روایت پیشرفت می زنند همین سفارشی نویسی است. ولی وقتی سفارش و خواست و تقاضایی وجود دارد و با دغدغه های نویسنده هم راستا می شود آیا معایب اثر سفارشی بر آن بار می شود؟ «شریان مکران» نشان می دهد که نه! لااقل تا آنجا که نویسنده در معذوریت ناگفتن ضعف ها نباشد و کارفرما در محصول نهایی اعمال نظر نکند این قاعده پا برجاست! چنانکه در بسیاری از آثار پیشنهاد روایت از سوی نویسنده و دغدغه شخصی اش مطرح می شود.
کار به جایی که نویسنده در کتاب «شریان مکران» می کند شروع از پیشینه و ضرورت پروژه است. مخاطب اول باید بداند که چرا ما نیاز داریم که نفت بفروشیم؟ چیزی که معمولا در اذهان ذیل «خام فروشی» و مذموم است. تا نویسنده نتواند این گزاره مذموم را در ذهن مخاطب به چالش نکشد نمی تواند از عظمت پروژه بگوید.
ما مردمان سرزمین نفت هستیم! بیش از صد سال است که سیاست، اقتصاد و تمام شئون فرهنگی-اجتماعی ما با واسطه و بی واسطه به نفت گره خورده است. ولی اطلاعات ما از چرایی و چگونگی بسیاری از جزئیات ما ناقص، اندک و گاه نادرست است. ولی دانستن این مسائل چه کمکی به ما می کند؟ ما مردمانی هستیم که مشکلات مختلفی دست به گریبان هستیم و مدام در حال تحلیل مسائل و … هستیم. دانستن این موارد به ما در ارائه یک تحلیل درست و تصمیم های درست یاری می دهد.
پس از بیان اینکه خام فروشی نفت برای ما نه تنها یک کار بد نیست و یک ضرورت است به این می رسیم که چرا باید بتوانیم نفت را در آن سوی تنگه هرمز برسانیم؟ نویسنده در جای جای کتاب تلاش می کند تا با دلایل سیاسی-اقتصادی از جوانب گوناگون چرایی و مزیت های پروژه را برای مخاطب شرح دهد. و این از ثمرات «روایت» است.
«روایت پیشرفت» بیش از آنکه از جنس تاریخ شفاهی باشد باید «روایت میدان» باشد. حقیقت و واقعیتی که از مواجهه راوی در صحنه بیان می شود متفاوت از آن چیزی است که از پس مصاحبه ها شکل می گیرد. درباره رخدادهای گذشته ما راهی جز رفتن به سراغ مصاحبه نداریم، ولی درباره آنچه در حال وقوع است باید «روایت میدان» داشته باشیم!
«روایت فهمی» به معنای فهم اهمیت روایت در ماندگاری و هویت یک فعالیت در سطح کارگزاران و فعالین در حوزه های مختلف باید ایجاد شود. کسی مانند «سامان» شریان مکران که بانی این روایت می شود. دستاوردها، پروژه ها و هر آنچه تصورش را بکنید بدون روایت وجود نخواهند داشت. وقایع وقتی از ظرف زمان خالی می شوند، بدون روایت به وادی عدم می روند، چنانکه گویی هیچگاه نبوده اند. این روایت است که یک واقعه را در زمان امتداد می دهد.
اگر ما تلاش نکنیم روایت درست و صحیح را بیان کنیم، روایت هایی ساخته خواهد شد که چه بسا متضاد با حقیقت و واقعیت خواهند بود. ولی همان روایت ها هستند که در تاریخ جولان خواهند داد و وقایع را وارونه خواهند کرد. هر آنچه تصور بکنید باید یک پیوست و کوشش در حوزه روایت خود داشته باشد. اگر «شریان مکران» نبود ما چه تصوری از این خط لوله داشتیم؟!
تلفن را قطع کرد و روی یکی از لوله ها نشست و دستش را روی لپش گذاشت. چند لحظه بعد بلند شد و راه افتاد به سمت رودخانه. برای رفتن به آن سـمت رودخانه باید یکی دو کیلومتر پایین تر، از پل رد می شدیم. ولی علی مستقیم رفت سمت رودخانه. پشت پایش نرمه خاک ها به هوا بلند می شد. لب آب کفش و جورابش را درآورد و شلوارش را تا زد بالا و از آب گذشت. همه به تکاپو افتادند… [شریان مکران | ص 50].
از آنجایی که شریان مکران «روایت میدان» است، حرکت دارد و پرجنب و جوش است. یکی از دلایل جذابیت و روانی کتاب همین است که به گفت و گو بسنده نمی کند و آنچه رخ می دهد با جزییات شرح می دهد تا به آنچه مطلوبش است برسد و یک تصور متحرک به مخاطب ارئه می دهد.
«شریان مکران» روایت گر یک پروژه نفتی نیست! بلکه ذیل روایت این پروژه دارد یک مکتب را تصویر می کند. مکتب ساخت ایران و همت جوان و صنعت ایرانی. پروژه ایی که با تلاش و همت ایرانی در کوتاه ترین زمان و کمترین هزینه نسبت به پروژه های مشابه و با اتکا به تولید داخلی (بیش از 95 درصد تولید تجهیزات و توان طراحی، مهندسی و اجرا) به ثمر می نشیند. چیزی که در هر جایی می تواند گره گشایی کند.
بسیاری از تجهیزات این پروژه با توجه به مشکلات تحریم در داخل برای اولین بار تولید شده است. از مهمترین آنها لوله های سرویس ترش است که ایران را به یکی معدود دارنده های این فناوری و صادرکننده آن تبدیل می کند. علاوه بر به دست آوردن این فناوری از خروج سرمایه ای بالغ بر 500 میلیون یورو جلوگیری می شود.
ثمرات این اتفاق در بعد اقتصادی را در رونق گرفتن چندین کارخانه می توان دید. فولاد اکسین، لوله سازی ماهشهر، لوله سازی اهواز و صفا و پوشش لوله پکاشیمی برخی از آنها هستند. حالا اضافه کنید به اینکه خود این شرکت ها به لحاظ نیروی کار متخصص و تجهیزات و آزمایشگاه چقدر توانمندتر شده اند.
یکی از نقاط قوت «شریان مکران» روایت پیشرفت در دو جنبه است. روایت پیشرفت در حوزه دانش و فناوری و هم در اجرا و عملیات! ترکیب این دو جنبه در کنار هم سطح دیگری از روایت پیشرفت را نوید می دهد. پرداختن به تولید و رسیدن به فناوری تولید لوله سرویس ترش در فاز صنعتی به تنهایی می تواند یک روایت مفصل پیشرفت باشد. ولی در شریان مکران بخشی از روایت است.
در کنار روایت این فناوری، روایت پروژه روی زمین مانده ای در میان تحریم و کرونا و مشکلات اقتصادی و به ثمر نشستن آن در کمتر از دو سال یک پیشرفت بزرگ است که شریان مکران از پس آن هم به خوبی برآمده است. روایت کلی این پروژه که در دل خود یک یا چند پیشرفت فناورانه و صنعتی هم دارد به آن مزیت دیگری می دهد.
پای ما در روایت آدم های معمولی می لنگد. وقتی به سراغ روایت جنگ و دفاع مقدس می رویم، وقتی به سراغ روایت انقلاب می رویم آنچه روایت می کنیم، روایت سردارها و فعالان اصلی و جریان ساز است که بسیار هم ضروری و لازم است. ولی یک جای خالی در میان سطور و کلمات خالی است و از قلم افتاده است و آن «روایت آدم معمولی ها» است.
در شریان مکران روایت مهندس ها و مسئولین پروژه و کارفرما و امثالهم را داریم. گرچه آنها هم به کفایت روایت نمی شوند. «علی» روایت شریان مکران که توانسته است چنین کار عظیمی کند بسیار اجمالی است. کارگرها و مردم بومی بیشتر از زبان همان آدم بزرگ ها روایت می شوند. چقدر روایت شیرین تری داشتیم اگر با آن باغداری که حاضر شده بود زمین مرغوبش را به واسطه اینکه فهمیده بود پای پروژه ملی و منفعت عمومی درمیان است در اختیار پروژه قرار دهد. کارگرهایی که در گرمای سخت کار را جلو برده اند. مردم بومی که قرار است به واسطه این پروژه منطقه شان توسعه پیدا کند و خیلی آدم ها و چیزهای دیگر! برای همین می گویم در این روایت جالی خالی بسیار است.
شاید بگویید روایت روایت است و پژوهش و تحقیق سوای آن است. ولی کمی تامل کنیم که چه مرزی میان این دو وجود دارد؟ چنانکه مهدی قزلی در ابتدای کتاب برای توضیح ضرورت و جایگاه و ابعاد پروژه دلیل می آورد و استدلال می کند ولو از زبان دیگران، به نوعی دارد یک پژوهش را روایت می کند. پس پژوهش به یاری روایت می شتابد و ریخت و تعیین جایگاه آن کمک می کند.
علاوه بر آنکه راوی و نویسنده اگر بخواهد به گفته یک شخص یا دیده های محدود خود بسنده کند چه بسا صرفاً نقاط محدودی را روایت کند و نتواند در ذهن خود و مخاطب تصویر کلی و کاملی از سوژه خلق کند. پس اینجاست که برای درک بهتر همه ابعاد پای پژوهش و تحقیق باز می شود. چیزی که در شریان مکران جایش خالی است و کمتر به آن پرداخته شده است.
مهدی قزلی در صفحات پایانی کتاب در تکمیل مقدمه اش خلاصه ای از کتاب را آورده است:
خط لوله انتقال نفت گوره به جاسک یک ابر پروژه بود که دو هدف مهم داشت: یکم خارج کردن بخشی از صادرات نفت خام از خلیج فارس و کم کردن وابستگی به تنگه هرمز و دوم توسعۀ غرب منطقه مکران. هر دو هدف بسیار راهبردی و دارای تأثیرات اقتصادی، اجتماعی و امنیتی هستند با افق توسعه پایدار.
این هزار کیلومتر خط لوله ۴۲ اینچ که از گوره در استان بوشهر شروع می شود و بعد از گذشتن از جنوب استان فارس در استان هرمزگان و بعد از تنگه هرمز در کنار کوه مبارک به مقصد می رسد، در نهایت ظرفیت انتقال روزانه یک میلیون بشکه نفت را دارد. یعنی اگر روزی به هر دلیلی اتفاقی برای تنگه هرمز بیفتد که نشود نفتی از آن بگذرد ما همچنان نفت باریکه یک میلیون بشکه ای را داریم!از طرفی این خط لوله با مخازن ده میلیون بشکه ای که در پایان مسیر است تأمین کننده تأسیسات پترو پالایشگاهی جاسک خواهد بود که ضمن تبدیل این منطقه به یکی از قطب های پالایشگاهی و مرکز انرژی کشور، بازار نزدیک تری برای خریداران در دنیاست؛ خریدارانی که لازم نیست از کوچه باریک تنگه هرمز بگذرند و در محله پرتنش خلیج فارس استرس داشته باشند.
ساخته شدن این پالایشگاه ها، ارتقای زیرساخت ها را همراه خواهد آورد و این همه باعث بهتر شدن وضعیت کشور و مردم بومی منطقه می شود.
آنچه در مورد این طرح برایم اهمیت داشت دو چیز بود: یکم، تمام ایرانی بودن همه مواد اولیه و همه متخصصان و دوم، سریع انجام شدنش.
در مورد اول به دلیل تحریم، حتی لوله های انتقال نفت ترش را که فقط چند کشور در دنیا می ساختند، ساختیم و این کار چندین شرکت فولادسازی و لوله سازی را احیا کرد یا توسعه داد. شیرهای بین راهی، پمپ ها و … همه و همه برای اولین بار در تاریخ صنعت نفت در داخل تولید شد از این نظر این پروژه در تاریخ ایران بی نظیر است.
در مورد دوم برای ما که عادت داریم ببینیم پروژه های کوچک و بزرگ به خاک فنا رفته و خورندگان سال های سال از کنارش می خورند، اتمام فاز اول خط لوله گوره جاسک در بیست ماه باورکردنی نبود. باید دست های کارگران و مهندسان جوان این پروژه را بوسید و برایشان کلاه از سر برداشت.
راستی اگر می شود چنان ابرپروژه ای در چنین زمانی و فقط با نگاه به امکانات و تخصص داخلی به نتیجه برسد واقعاً در پروژه های بزرگ زخم خورده و ناتمام چه می گذرد؟