معرفی و بررسی کتاب «نماینده تام الاختیار» | خاطرات شفاهی سیدمحمدامین طالب شهرستانی از 17 سال کار جهادی در وزارت بهداری
تحقیق و تدوین: سیدحسین حسینی | موسسه تاریخ شفاهی روایت
انتشارات مرکز پژوهشی آموزشی کوثر | 286 صفحه | چاپ اول 1399
برگزیده بخش حکمرانی نخستین جایزه کتاب روایت پیشرفت
کتاب «نماینده تام الاختیار»، روایت پیشرفت در حوزه تجهیزات پزشکی و درمانی است. سیدمحمدامین طالب شهرستانی، به عنوان یکی از اثرگذارترین افراد در این زمینه، این تحولات و فعالیت ها را روایت می کند. کتاب از تولد راوی شروع می شود و به دو دوره حضور راوی در وزارت بهداشت می پردازد. نقطه کانونی کتاب فعالیت های اوایل انقلاب و دهه 60 است. از تهیه آمبولانس در بحبوحه جنگ، ساخت و تجهیز بیمارستان ها، ساخت تجهیزات پزشکی و … که هر کدام داستان و روایتی دارد. روایت هایی که سراسر حرکت و تلاش است و سرشار از حس پویایی. آنچه از سیاهه کلمات گذر می کند و به جان نفوذ می کند.
«نماینده تام الاختیار» روایت جوان پرشوری است که همچون خیل عظیمی از جوانان آن روزگار با انگیزه الهی و اصلاح امور درگیر مسایل کشور می شود و شب و روزش را برای بهبود وضعیت درمان و بهداشت مردم صرف می کند. نتایجی را رقم می زند و کارهایی می کند که شاید در باور بسیاری نگنجد. دستاوردهایی که در میان خرده روایت های فرعی پنهان شده اند و نتیجه روحیه جهادی-انقلابی است. روایت «تام الاختیار» ورای آنچه روایت پیشرفت در حوزه بهداشت و درمان باشد، روایتی است از تغییر مدل حکمرانی. الگوی حکمرانی که ذیل عنوان جامع «جهاد» می توان آن را تعریف کرد.
ابتدای کتاب با خرده روایت های کودکی و نوجوانی راوی شروع می شود، که چندان در حال و هوای انقلاب نیست. اولین صحنه و مواجهه ما 17 شهریور است: «بوی خون پیچیده بود توی ماشین. از کنار جنازه ها که رد می شدم بیشترشان جوان بودند. با دیدن تصاویر هول کرده بودم. دست و پایم سست شده بود. قدرت رانندگی نداشتم … ». عباراتی که اولین نقطه عطف روایت است و به خوبی احساسات را با جملات کوتاه به مخاطب منتقل می کند. چنین صحنه ای را در کتاب «برخیزید» هم می بینیم، با این تفاوت که در آن ابتدای یک حرکت دیگر است و در اینجا ابتدای یک تحول فردی و روحی که پای محمدامین را به انقلاب باز می کند و از او یک انقلابی دوآتیشه می سازد و خودش می گوید از آن شب مسیر زندگی ام عوض شد. این تغییر مسیر با روایت هایی از برخورد نزدیک و روایت های دسته اولی از انقلاب و روزهای منتهی به پیروزی انقلاب ادامه می یابد. پرداختن به محیط رشد و نمو فردی و سیر تحولات یا نقاط عطف شخصیت اصلی روایت از این حیث می تواند مهم و اثرگذار باشد که علاوه بر بازنمایی ریشه های شکل گیری چنین شخصیت هایی، ما را برای بازآفرینی آنها کمک کند. به قول دکتر بهاروند در «سلول های بهاری» همه این ها آن «کنام» و بستر شکل گیری شخصیت قهرمان پیشرفت هستند.
روایت انقلاب در «نماینده تام الاختیار» از این جهت قابل توجه است که روایتی مردمی از بطن ماجراست و اساس روایت هم از انقلاب پی ریزی می شود. فردی که مشغول کارهای روزمره و مشغله های شخصی خود بوده است، تمام هم و غمش می شود انقلاب. و پس پیروزی انقلاب تازه آغاز ماجراست. انگار دست تقدیر کسی که برای چنین کاری پرورش یافته و توانایی انجام کارهای بزرگ و تلاش بی وقفه دارد، از میان زندگی شخصی اش برمی دارد. به دستگاه فکری اش سر و شکل می دهد و در وسط میدان او را به کار می گیرد! چیزی است که به خوبی در کتاب به تصویر کشیده شده است و به مخاطب منتقل می شود.
انتظار اولیه ما این است که «نماینده تام الاختیار» روایتی از پیشرفت در حوزه حکمرانی و مدیریت باشد. اما هر چه جلو می رویم و با تلاش های بی وقفه راوی در حل مشکلات و مسایل بهداشتی همراه می شویم، رگه هایی از روایت پیشرفت در حوزه علم و فن آوری هم مشاهده می کنیم. گرچه متاسفانه هیچ گاه در کتاب بطور جزئی و دقیق به جهادخودکفایی پرداخته نمی شود. در مراحل مختلف و زمینه های مختلف راوی به دنبال فن آوری و تولید داخلی است. هر جا که نیاز داخل به ضرورت باید از خارج تامین شود، پیش شرط و تلاش او انتقال دانش ساخت است. از این جهت «نماینده تام الاختیار» می توانست یکی از نمونه های درهم تنیدگی ساختار سیاسی-مدیریتی کشور با رشد علمی و تولید باشد، که متاسفانه در کتاب چارچوب درستی به خود نمی گیرد و این ابهام باقی می ماند که این عدم پرداخت از خلأ در واقع است یا کم گویی راوی یا گزینش تدوین گر! با این حال این روحیه و تلاش و روایت آن قابل تقدیر است.
حرکت و جنب و جوش ویژگی اصلی روایت «نماینده تام الاختیار» است. شما با خره روایت های آرام روبرو نیستید. در بیشتر خرده روایت حرکت و تلاش عنصر مقوم هستند. جا به جایی سریع بین مکان ها، رخدادها و فعالیت ها یک روایت کاملاً پویا ساخته اند. در مناسبات حال حکمرانی شاید در تصور کسی نگنجد کسی مسئول مذاکره تهیه اقلام از خارج کشور باشد یا طراح و برنامه ریز ساخت بیمارستان ها، خودش هم آمبولانس های مذکور را به فراخور حال به بیمارستان ها تحویل دهد. یکی از وقایع پرهیجان روایت هم به همین بهانه شکل می گیرد. از آن جایی که راوی تصمیم می گیرد که سرعت آمبولانس را در جاده افتتاح نشده تست کند و پایش را روی گاز تا انتها فشار می دهد و آنچه نباید رخ می دهد:
به سرم زد ببینم از اینجایی که هستیم تا علامت نیروگاه برق چقدر راه است. همیشه از آن علامت می فهمیدم آخر جاده است و باید بروم در جاده قدیمی. یک لحظه شیطنتم گل کرد و پایم را روی گاز گذاشتم. پاجرو با سرعت ۱۵۰-۱۴۰ کیلومتر راه می رفت و این ماشین با ۲۴۰ کیلومتر سرعت. نگاهم را انداختم روی کیلومترسنج که ببینم چند کیلومتر تا آنجا فاصله داریم. وقتی سرم را بلند کردم و به جاده نگاه کردم دیدم جلویمان یک تپه است و فرصت عکس العملی نداشتم. با همان سرعت رفتیم روی تپه از شدت برخورد ماشین فرمان آمبولانس بنز در دستم کج شد. ماشین خاموش شد و پر شد از گرد و خاک دستم را آزاد کردم تا ببینم زنده هستم و می توانم تکان بخورم یا نه. به آقای خالقی نگاه کردم با اینکه کمربند بسته بود، دماغش خورده بود به شیشه و شکسته بود صورتش پر از خون شده بود… ص 150 کتاب.
و یکی از روایت های جالب کتاب شکل می گیرد!
یکی از پرسش های کلیدی در حوزه «اندیشه روایت پیشرفت» نگاه قیاسی و تطبیقی است. آیا می توان وضعیت موجود را با دوران قبل از انقلاب مقایسه کرد؟ یا با یک نگاه تطبیقی با وضعیت کشورهای همسایه و غیرهمسایه؟ مقایسه هایی که در ذهن عامه مردم ولو به شکلی ناقص شکل می گیرند و در بیان برخی تئوریزه می شود و رنگ و لعاب آماری هم به خود می گیرد. پاسخ به این پرسش مجال دیگر می طلبد. ولی از منظری دیگر پاسخ و رویکرد ما به این پرسش هر چه باشد بخشی از روایت پیشرفت در تضاد با دوره پیش از انقلاب معنا و مفهوم پیدا می کند. آنچه در «نماینده تام الاختیار» به وضوح با آن مواجهیم. شاید به این خاطر باشد که «انقلاب اسلامی» در ستیز با چنان وضعیتی ظهور کرد و حالا که به عرصه عمل رسیده است باید آن تضادها را به رخ بکشد. در اصل انقلاب اسلامی و عملکردش، خود را راه حلی برای برون رفت از آن مشکلات می داند.
برای مثال در چند مورد راوی برای بیان حل مسئله می گوید:
قبل از انقلاب گشور فاقد قالب و ساختار واحدی برای ارائه خدمات بود(158).
ما قبل از انقلاب با چالش دیگری هم سروکله می زدیم. بزرگترین چالش ما بحث کمبود نیروی متخصص بود(160).
قبل از انقلاب اگر در کشور بیمارستانی اسخته می شد متوسط زمان ساختش ده الی دوازده سال بود، آن هم با آن ظرفیت صد یا هفتاد تختی، بیمارستان 360 تختخوابی شهیدبهشتی قم، ساختش نزدیک به 23 سال طول کشید(173).
گرچه هنوز تعریف واضح و روشنی از «پیشرفت» و «روایت پیشرفت» در این حوزه ارائه نشده است و یا لااقل تعریف و نگاه واحدی به آن وجود ندارد، دسته ای از آثار تدوین شده اند که نقاط مشترکی دارند. گرچه این نگاه نو در روایت در ابتدای راه است، ولی می توان با نگاهی پسینی به این آثار و نقاط ضعف و قوت آنها به چارچوب های مشترکی رسید. این چارچوب ها در تدوین اثر، زمانی پررنگ تر می شوند که مولف اثر آگاهانه ذیل «روایت پیشرفت» به موضوع بپردازد.
یکی از این کاستی ها اشاره و برشمردن تیتروار دستاوردها و نتایج در بخشی مجزاست. مخاطب کتاب باید بتواند آنچه روایت به آن پرداخته است و آن را شرح داده است بصورت یکجا و اجمالی ببینید. گاهی بسیار از امور در میان روایت ها پنهان می شوند و آن طور که باید و شاید به مخاطب منتقل نمی شوند. آوردن وقایع و شخصیت هایی که در کتاب به آنها اشاره شده است هم می تواند بخش دیگری باشد. این نقیصه در میان حجم بسیار فعالیت ها در کتاب «نماینده تام الاختیار» به وضوح حس می شود.
نسخه ای از کتاب «نماینده تام الاختیار» که در دست من است، ویراست دوم کتاب است. ویراستی که دلیل آن در مقدمه برخی نقصان های ادبی و اعمال نظرات منتقدان عنوان شده است، سنت حسنه و امر پسندیده ای است. به خصوص که حوزه روایت تاریخ شفاهی و روایت پیشرفت در قدم های آغازی خود است. بیشتر کتاب های این حوزه به لحاظ موضوع جذاب هستند ولی معمولاً با زبانی گیرا و قالبی درست روایت نشده اند. با انتشار آنها و خوانش انتقادهایی ادبی و ساختاری به آنها وارد می شود که توجه به آنها و -در صورت امکان- ویرایش اثر باعث ارتقای آثار حوزه روایت پیشرفت خواهد شد.
نمی توانیم بگوییم کتاب به لحاظ شکلی خوب است یا بد! چون نه خوب است و نه بد. از اینجا شروع می کنم که به نظرم با یک ناشر غیر حرفه ای در این زمینه روبرو هستیم. یعنی کار این ناشر حرفه ای نیست. طبیعتا محصول آن هم نمی تواند انتظار را برآورده کند. چند مورد ساده که در ذوق مخاطب می زند، خط های کلفت استفاده شده برای حدفاصل پاورقی، عدم رعایت فضای سفید و یکسان در حاشیه متن و حتی صفحه مشخصات کتاب! از طرفی تغییر رنگ قسمت تصاویر می تواند یک نکته مثبت باشد. گرچه در انتخاب تصاویر وسواس به خرج داده نشده است و برخی اسناد برای مخاطب شاید چندان جذابیتی نداشته باشد. و بازهم آوردن خیلی از تصاویر به ساخت تصویر ذهنی از روایت ها کمک می کند. طراحی جلد و عنوان هم می تواند نمره متوسط بگیرند. متن پشت جلد هم می توانست عبارات کلیدی تر از متن کتاب باشد که برای مخاطب جذابیت یا تعلیق ایجاد کند!